حق و باطل

بسم الله الرحمن الر حیم

حق و باطل

در تعاریف مختلف غیر دینی میتوان به 3 تعریف اساسی از حق و باطل رسید :

1-حق: هر واقعیتی مطابق قانون و باطل : هر گونه انحراف از این قانون.

2-حق: هر چیز مفید به حال انسان و باطل : هر چیزی که به انسان ضرر برساند.

3-حق:هر چیزی شایسته پیروی و باطل : هر چیزی که شایسته پیروی نیست.

اما آسیب های این تعاریف:

در تعرف اول قانون را مشخص نکرده است ، که آیا این قانون عادلانه است یا ظالمانه ، و از طرف چه کسی بر چه مبنایی صادر شده است و ...

در تعریف دوم فاید و بهره مشخص شده ولی این بهره در چه مسیری و در چه شکلی استفاده شود را مشخص نکرده است و ...

تعریف سوم شایستگی را معیار حق بودن دانسته در حالیکه خود حق شایسته است نه هرچیز شایسته ملاک حق و ...

حق و باطل از دیدگاه قرآن:

1-خداوند حق است و حق خداوند (مومنون116/نور25/حج62/لقمان30)

2-واقعیت های هستی حق اند (ابراهیم19/حجر 85)

3-دین حق است (صف9/توبه33/محمد2)

4-حق شایسته است (ص14/اعراف 105)

5-قرآن حق است (بقره 91)

6-قانون حق است (اسراء33/ص 26)

7-حق و حقیقت از آن خداست (بقره 147)

8-حق ثابت و باطل در گذر است (رعد17 / اسراء 81)

حق یا قدرت پیروز است ؟

پیروزی حق در قرآن در 8 گروه آیه ذکر شده است:

گروه اول: آیاتی که بر پیروز معمولی حق علیه باطل دلالت مستقیم ندارد (یوسف 21/مجادله 21)

گروه دوم: آیاتی که در آنها اراده و مشیت خداوند در مورد حمایت از حق و اجرای آن را بیان می کنند (یونس 82 / انبیاء 18 / 24 شورا)

گروه سوم: آیاتی که پایداری حق را بیان می کنند ( 17 رعد)

گروه چهارم: آیاتی که بروز حق را به عنوان تکامل انسان می دانند ( مجموعه آیاتی در مورد بعثت پیامبران و تحقق وعده های الهی و ...)

گروه پنجم: آیاتی که مردم برا به حق توصیه می کنند ( سوره عصر)

گروه ششم: آیاتی که بیان می کنند تلاش و کوشش در راه فراهم کردن زمینه مساعد برای بروز و اجرای حق جزئی از حق محسوب می شود ، که نتیجه اش این است که حق در همه شرایط قابل وصول نیست (سوره عصر)

گروه هفتم: آیاتی که در آن قیام و نظم عالم هستی بر مبنای حق معرفی شده است (یونس 5 / ابراهیم 19 / حجر 85 /نحل3 /عنکبوت 44 /زمر5 /دخان 39 / جاثیه22 / احقاف 3 /تغابن 3 /مومنون 71)

گروه هشتم: آیاتی که زوال و نابودی حتمی باطل را بیان می کنند ( اسراء 81 : و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا)

 

تقابل حق و باطل با یک دیگر:

1-حق و باطل در ذات با یک دیگر مشکل دارند و هر کدام طرد کننده یک دیگر اند ، مانند آب خنک و آتش یکی سرد کننده و دیگری سوزنده

2-تقابل اهل حق و باطل با یک دیگر در درون اهل هر کدام است یا هر دو روبروی یک دیگر که تعبیر مسابقه و یا شتاب برای آنها مطرح است که بتوان تقابل های گوناگون آنها را در درون هم و در مقابل هم را برای آنها بیان کرد.

الف)مسابقه اهل حق با یکدیگر  ب)مسابقه اهل باطل با یکدیگر  ج)مسابقه اهل حق و باطل با یکدیگر

 

الف)مسابقه  اهل حق با یک دیگر:

هر گونه سبقت در کار نیک بیان کننده آن است مخصوصا در صحنه های جهاد اهل حق علیه باطل مانند : سبقت یاران امام حسین(ع) از یک دیگر برای شهادت در راه اسلام و نحوه شهادت هر کدام که زیباتر از دیگریست ... یا تخریب چی های داوطلب زمان جنگ تحمیلی که هر گونه سبقت در این مورد مایه رشد اهل حق می گردد.

علاوه بر شهادت در مثال های دیگر : صداقت ، آزادی ، مقابله با کفر و ...

ب)مسابقه اهل باطل با یک دیگر:

نمایان شدن افرادی که در اهل باطل هستند با ویژگی های خاص خودشان باعث شده آنها را در موارد مختلف در تقابل با اهل حق حریص تر کند ، برای مثال ویژگی های اهل باطل چیست که آنها را در جبهه باطل نمایان کرده است :

کفر ، دروغ ، خودکامگی ، قدرت ، مقابله با حق ، مقابله با ولایت و ...

کفر : هر کس در جبهه باطل سعی میکند کافر تر باشد تا خودش را نمایان کند.

مقابله با ولایت : هر کس در جبهه باطل سعی میکند مقابله اش با ولایت زیادتر و تندتر باشد ...

مثال ملموس : عربستان سعی میکند کودک کشی خود را به نحو احسنت تری نسبت به اسرائیل نشان دهد و یا آمریکا قهرمان تر و قدرتمندتر است چون جنگ های زیادی را به پا کرده و انسان های بیشتری را کشته است.

ج)مسابقه اهل حق و باطل با یک دیگر:

در این مورد مسابقه به معنای تقابل است ، که شامل سه مورد است.

مورد اول:

تقابلی که اهل حق و باطل بر اساس احساسات خود با یک دیگر به مقابله می پردازند ، تقریبا بدون هیچ مبنای عقیدتی و ایمانی

مورد دوم:

تقابلی که اهل حق و باطل بر پایه مبانی اعتقادی و مستند و مستدل صورت می گیرد که این تقابل از مورد اول شدید تر و خطرناک تر است.

مورد سوم:

که خطرناک ترین و شدیدترین تقابل اهل حق و باطل است.

الف)تضاد با حق بر مبنای تضاد شخصی است و شخصی گرایی است ، برای مثال : تقابل با اسلام به دلیل اینکه حضرت علی (ع) خلیفه است.

ب)تضاد و ضدیت با حق ناشی از ذات خود حق که شخص در این جا مطرح نیست ، برای مثال : تقابل با جمهوری اسلامی ایران چه در رهبری امام خمینی (ره) و چه در رهبری امام خامنه ای (حفظه الله )

 

میدان کارزار و قانونی ثابت :

هر اندازه که حق ، عظمت کمال جویی انسان را روشن تر و نیرو مند تر نشان دهد ، باطل برای نشان دادن اینکه کمال جویی اصالتی ندارد و خیالی بیش نیست شدیدتر به تلاش خواهد افتاد. هر اندازه که حق همدردی با انسان ها را عالی تر و انسانی تر بروز بدهد ، باطل در اثبات اصالت منفعت برای خود فرد ، شدیدتر دست و پا خواهد کرد ، این آب شور و شیرین همواره در تاریخ انسان ها جریان داشته است.

رابطه دو طرفه:

هر چه حق انسان را به کمال برساند باطل بیشتر مخالفت می کند.

و هرچه باطل انسان را به سمت نفسانیت بکشاند حق عالی تر و متنوع تر مقابله می کند.

برای مثال:

در هر زمانی که هر اندازه علی بودن علی(ع) آشکارتر شود و ابعاد گسترده تر نمودار شود بر عمر وعاص بودن عمروعاص ها در ابعاد حیاتشان می افزاید و بالعکس هر اندازه عمروعاص بودن عمروعاص ها آشکارتر شود و ابعاد گسترده تر نمودار شود بر علی بودن علی و پیروان راه علی در ابعادشان می افزاید.

والسلام-واحد آموزش

شناخت

بسم الله الرحمن الرحیم

شناخت

مراحل دین عبارت اند از:

1-معارف: شامل وحی ، معاد و تمام خودآگاهی های فردی و شخصی

2-عقاید: که شامل گره خوردن شناخت انسان با احساس می باشد ، که می توان ایمان را نیز به آن نسبت داد.

3-نظام: که از عقاید و معارف گرفته شده و در نظام اسلامی قابل اجراست مانند نخ و دانه های تسبیح ...

که نظام ها به ترتیب شامل :

نظام تربیتی

نظام فکری

نظام اجتماعی

نظام سیاسی

نظام حکومتی

4- حکم : که در نظام های قبلی احکام جاری می شوند.

نقش ولایت در دین:

در بیماری جسمی ، بدن بدن توست ولی ولایتش دست پزشک است ، ماشین ماشین توست ولی ولایتش دست مکانیک است پس ضرورت وحی در قاموس ولایت برای اجرای احکام در نظام حکومتی دینی پذیرفته می شود ، که در ابتدا با ولایت الهی شروع می شود و در ادامه در ولایت پیامبران و ائمه تا به امروز ادامه پیدا می کند.

اندازه و مقدار نصرت و ولایت در این راه به مقدار قابلیت و شکر و سلوک فرد بستگی دارد ، هر اندازه از جهاد و هجرت فاصله بگیرد ، از ولایت دور می شود و اگر از ایمان و هدف فاصله گرفت ، از نصرت محروم می شود و آن جا که به کفر روی آورد درگیری با او آغاز می شود.

سکولاریسم در بطن زندگی دینی:

در مراحل دین هر کدام باشد و به مرحله ی بعدی نرسد یعنی سکولاریسم ...

معارف باشند ولی عقیده نشوند ... سکولاریسم

معارف و عقاید باشند ولی نظام نشوند ... سکولاریسم

معارف و عقاید و نظام ها( تربیتی تا حکومتی ) باشند ولی احکام جاری نشوند ... سکولاریسم

معارف و عقاید و نظام و احکام باشند ولی ولایت الهی پیامبران و ائمه و جانشینان آنها نباشد ... سکولاریسم

چهار جنبه ی سکولاریسم را می توانید در کشورهای مختلف منطقه و جهان حس کنید.

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی:

ما این انگیزه و ربط و هدف و تربیت و تشکل و جمع و قیام و تقیه را داریم ، آیا اینها خصلت حکومتی ندارند ؟

ما قوانین قضایی و جزایی و مالی و پولی داریم ، آیا اینها خصلت حکومتی ندارند؟

فرصت مغتنم:

یهودیت با حضرت اسحاق (ع) شروع شد که حتی با ظهور و حتی بالاتر از آن حضور موسی (ع) حکومت از رسالت جدا بود ،

که طبق آیات قرآن از جمله:

 اذ نادی ربک موسی ان ائت القوم الظالمین 10 شعرا

ماموریت حضرت موسی (ع) این بود که :

1-رها کردن مردم استثمار گشته

2-دادن صلابت به این مردم

و الان که بعد از آمدن 124000 پیامبر الهی و حکومت تقریبا 4 ساله و 9 ماه حضرت علی (ع) و اندک حکومت حضرت امام حسن(ع) فرصتی به دست آمده که در اختیار کسی نبوده.

به طوریکه تقابل حق و باطل به بیشترین حد خود رسیده :

در هر زمانی که هر اندازه علی بودن علی(ع) آشکارتر شود و ابعاد گسترده تر نمودار شود بر عمر وعاص بودن عمروعاص ها در ابعاد حیاتشان می افزاید و بالعکس هر اندازه عمروعاص بودن عمروعاص ها آشکارتر شود و ابعاد گسترده تر نمودار شود بر علی بودن علی و پیروان راه علی در ابعادشان می افزاید.

مثال ملموس:

تقابل استکبار با جبهه ی حق آن قدر بالا رسیده که حاضر است منابع نفتی خود را به باد دهد از 120 دلار به 40 دلار برساند تا جبهه ی حق را تضعیف کند.

منابع:

شناخت استاد صفائی حائری

درسهایی از انقلاب (تقیه ، انتظار، قیام )استاد صفائی حائری

از معرفت دینی تا حکومت دینی استاد صفائی حائری

بررسی استاد صفائی حائری

حق و باطل علامه جعفری

و منابع غرب شناسی

والسلام - واحد آموزش

صبح های جمعه

نقش زنان در ظهور امام زمان (عج)

الف) حضور پنجاه زن در بين ياران امام

اولين گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى‏شتابند آنهايند كه در آن ايّام مى‏زيسته‏اند و همانند ديگر ياران امام، عليه‏السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهى به‏خدمت امام، عليه‏السلام، مى‏رسند. در اين‏باره دو روايت وجود دارد:

روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثى درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود:

يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس إليه كالطّير الوارده المتفرقه حتّى يجتمع إليه ثلاث مأه و أربعه عشر رجلاً فيه نسوه فيظهر على كلّ جبّار و ابن جبّار...3

در آن هنگام پناهنده‏اى به حرم امن الهى پناه مى‏آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى‏برند به‏سوى او جمع مى‏شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده‏نفر گرد مى‏آيند كه برخى از آنان زن مى‏باشند كه بر هر جبار و جبار زاده‏اى پيروز مى‏شود.4

روايت دوم: جابربن يزيد جعفى، ضمن حديث مفصلى از امام باقر، عليه‏السلام، در بيان برخى نشانه‏هاى ظهور نقل كرده كه:

و يجيى‏ء واللَّه ثلاث مأه و بضعه عشر رجلاً فيهم خمسون امراه يجتمعون بمكه على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف يتبع بعضهم و هى‏الآيه الّتى قال اللَّه: أينما تكونوا يأت بكم اللَّه جميعاً إنّ اللَّه على كلّ شى‏ء قدير...5

به‏خدا سوگند، سيصد و سيزده نفر مى‏آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناى آيه شريفه: هرجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى‏كند. زيرا او بر هر كارى توانا است.

پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر!

نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مى‏فرمايد: سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

دوم آنكه: در روايتى كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زنى وجود ندارد.6

در پاسخ اين شبهه مى‏توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام، عليه‏السلام، مى‏فرمايد: فيهم؛ يعنى در اين عده پنجاه زن مى‏باشد.

دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزونى عدد مردان، چنين ذكر شده است.

سوم: اگر مقصود همراهى خارج از اين عده بود امام مى‏فرمود: معهم، نه اينكه بفرمايد فيهم، زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‏اند و همه ياران و فرماندهان عالى‏رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسيار بالايى هستند كه برخى با ابر جابه‏جا مى‏شوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنابراين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند براى آنها رتبه و موقعيت ويژه قائل شده‏ايم و اگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتياز كمترى برخوردارند.

ب) زنان آسمانى

دسته دوم چهارصد بانوى برگزيده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى‏عصر، عليه‏السلام، در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسى، عليه‏السلام، به زمين مى‏آيند.

ابوهريره از پيامبر، صلّى‏اللَّه عليه و آله، روايت كرده كه:

ينزل عيسى بن مريم على ثمان ماه رجل و أربع مائه امرأه خيار من على الأرض و أصلح من مضى.

عيسى‏بن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايسته‏ترين افراد روى زمين فرود خواهد آمد.

آيا اين زنان از امتهاى پيشين هستند يا امت اسلامى زمان پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، و معصومين، عليهم‏السلام؛ يا از دورانهاى مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‏اند و براى عهده‏دارى منصبى در حكومت حضرت مى‏آيند يا براى مسايل ديگر؟ اينها پرسش‏هايى است كه اين حديث از آنها چيزى نمى‏گويد.

ج ) رجعت زنان

سومين گروه از ياوران حضرت بقيهاللَّه، عليه‏السلام، زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دسته‏اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى ديگر فقط از آمدنشان سخن به‏ميان آمده است.

در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت.

طبرى در دلائل الامامه، از مفضل‏بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود:

همراه قائم [آل محمد، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله] سيزده زن خواهند بود.گفتم آنها را براى چه كارى مى‏خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء دختر رشيد هجرى، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه [مادر عمار ياسر]، زبيده‏ام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.7

صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى‏زيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على، عليه‏السلام، و قنواء در زمان امام حسن و امام حسين، عليه‏السلام، و بقيه در زمان‏هاى ديگر زندگى مى‏كرده‏اند.

اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند كرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در اين روايت امام صادق، عليه‏السلام، از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مى‏كند. در كتاب خصايص فاطميّه8 به‏نام نسبيه، دختر كعبه مازينه، و در كتاب منتخب‏البصائر به‏نام وتيره و أحبشيه اشاره شده است.9

3. صدوق، محمد بن على بن الحسين، كمال‏الدين، ج 2، ص50؛ الطوسى، محمد بن الحسن، 

الغيبه، ص ۴۷۶

4.الهيثمى، نورالدين على‏بن ابى بكر، مجمع‏الزوائد، ج 7، ص315؛ معجم احاديث الإمام 

المهدى، ج 1، ص 500.

5. همان.

6. المجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 223.

7. الطبرى، محمد بن جرير، دلائل الامامه، ص 314.

8. همان، ص 260.

9. رياحين الشريعه، ج 5، ص 41؛ به نقل از خصايص فاطميه.

〓جنبش جهانی سایبری صامدون(jcs)〓

فلسفه جریان روشن فکری در جهان و ایران

بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفه جریان روشن فکری در جهان و ایران

جریان روشنفکری ابتدا توسط ژورنالیست های فرانسوی و بعد آلمانی و انگلیسی در اروپا شروع شد که میدان عمل گسترده ای پیش روی خود باز کرده بودند از مقاله نویسی ، نمایش نامه نویسی، داستان نویسی و نقد ادبی گرفته تا ایدئولوژی های سیاسی ، همه و همه ابزار های عده ای بودند که می خواستند غرب مدرنی ایجاد کنند تا غرب مسیحی ای که به زعم خودشان دوره ی تاریک اندیشی ای بود که مادر تمام فقرها و ظلمت ها و عقب ماندگی هایشان را ایجاد کرده بود فراموش کنند و آن را به غرب روشنگری تبدیل کنند تا صنعت ، علم ، پیشرفت و آزادی را برای آنان به ارمغان بیاورد که با قرار دادن عقل مقابل مسیحیت که در آن زمان مصداق دین معرفی می شد و فرماندهان آن که روشنفکران مقابل اسقفهای مسیحی ، رویه ای ایجاد کرده بود که بتواند معنویت را به عنوان امری شخصی در دیدگاه اجتماعی تبدیل کرد ، که در بیان امروزی قوانین شرعی امری شخصی و قوانین اجتماعی بر اساس عقل مدرن و ایزوله از دین و شریعت ، با بیانی واضح تر دین در خانه و عقل در اجتماع بروز پیدا کند که بعضی مواقع هم تا جای پیش می رود که با همین دین در خانه هم مخالفت می کنند ، در توضیح این عقل می توان گفت این عقل ذیل نفسانیت است چرا که واژه عقل در قرون وسطی در فلسفه شان مقابل این معنی بود ، به طوری که دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی عقل را ذیل شهوت و انسان گرایی (امانیسم) تعریف می کند ، که می توان آن را در بیان دیگر سردمداران مدرنیته و روشنفکری آن زمان به خوبی فهمید به عنوان مثال در جای هابز روشنفکر انگلیسی  در معرفی انسان  می گوید: بشر موجودی است ثروت‌طلب، قدرت‌طلب و لذت‌طلب

در این تعریف از انسان ، چیزی جز بعد حیوانی انسان معرفی نشده ، با بیانی دیگر حیوانیت را در مقابل انسانیت قرار می دهد ، که از همین تعریف به خوبی می توان عمق مسئله را درک کرد که انسان در دیدگاه روشنفکر غربی آزاد از هر گونه قانون است حتی قوانین غربی که توسط خودشان تصویب می شود چرا که قانون در منظر غربی تابع غریزه و بعد حیوانی تبیین شده و هر جا که قوانین بتوانند بهتر روح نفسانیت را غالب کنند بر سایر قوانین ارجحیت پیدا میکنند ، که به مثابه آب شوری است که هر مقدار از آن خورده شود سیری ناپذیر است.

ظهور جریان روشنفکری در ایران قبل از جریانات مشروطه بود که در چند نسل تا امروز قابل تعریف است:

نسل اول: میرزا عسگرخان افشار ارومی ، ابوالحسن‌خان ایلچی  و ... که به عنوان سفیر در کشورهای اروپایی در زمان فتحعلی شاه بودند.

نسل دوم : افراد تحت سیطره ی محمد علی فروغی و میرزا ملکم خان و خود آنها بودند که با ابزار ها گوناگون از روزنامه گرفته تا دلالی در قرار دادهای ایران با کشور های اروپایی و مقالات ادبی ، سفیر در کشور های اروپایی و ایجاد لژهای فراماسونری در ایران بود ، که نتیجه کار آنها شکست مشروطه ی مشروعه بود همان مشروطه ای که سر از سفارت انگلیس درآورد ، که تبلور این نسل روشنفکری را می توان در به قدرت رسیدن رضاخان به خوبی مشاهده کرد برای ایجاد ایرانی قدرت مند ، صنعتی ، و مطابق با همان پایه های روشنفکری غربی که همان جدایی دین از سیاست و بعضی مواقع سیاست مخالف با دین ، که همین طور هم شد.

نسل سوم : نویسندگان و سیاسیون و شاعرانی بودند که از قدرت طلبی رضاخان به ستوه آمده بودند ، که آثارشان هنوز باقیست ، که تا قبل از انقلاب اسلامی در گروه های مختلف سیاسی حل شده بودند که بیشترشان به عضویت در حزب توده و جبهه ملی و نهضت آزادی درآمدند که عده ای به مخالفت و عده ای به طرفداری از غرب و رضاخان می پرداختند ، که این احزاب بعد از انقلاب تقریبا فروپاشیدند.

نسل چهارم : همان افراد تحصیل کرده در غرب هستند که همیشه منتقد اصول انقلاب اسلامی هستند ، و امروزه خود را به شکل اپوزیسیون معرفی می کنند که در عرصه های سیاسی بیشتر به چشم می خورند با همان پایه های فلسفه غرب حتی تحریف شده آن...

دکتر شهریار زرشناس عضو هیئت‌ علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در بیانی روشنفکر اصیل دینی را معرفی میکنند و آن را (مجاهد بصیر) نامیدند.

و به بیان ویژگی های آن پرداختند که شامل :

1- تکیه بر معرفت اسلامی و شیعی دارد که که منبعش قرآن، روایات، فقه و حکمت و... است.

2- استقلال ‌طلب است؛ یعنی به دنبال احیاء و تحکیم هویت ملی ماست که این هویت ملی از هویت دینی ما جدایی‌ ناپذیر است. بنده هویت ملی را مستقل از دین نمی‌بینم.

3- عدالت ‌طلب و عدالت‌ خواه است. چون عدالت از روح شیعه جدایی ‌ناپذیر است.

4- در شرایط کنونی استکبار‌ستیز است چرا که استکبار در حال حاضر تجسم شیطان و کفر مدرن است. به هیچ یک از قطب‌های قدرت جهانی نه وابسته است و نه می‌خواهد ایران را وابسته کند.

5- آرمان‌ گراست و روح آرمان‌گرایی دارد.

6- اخلاق ‌گرا و معنویت ‌گراست؛ یعنی با ابتذال و انحطاط اخلاقی جمع نمی‌شود.

در واقع مجاهد بصیر بنده روایت دیگری از روشنفکر متعهد و افسر جنگ نرمی است که آقا به آن اشاره می‌کنند. الان که به نوعی در کوران جنگ نرم قرار داریم، مجاهد بصیر کسی است که در این جنگ بتواند از ارکان اعتقادی، استقلال و آرمان‌های این ملت و انقلاب اسلامی دفاع کند.

والسلام - واحد آموزش

صبح های جمعه

مثل هر بار برای تو نوشتم:

 
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...

 

و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
 
 
 

    ادامه مطلب...
ادامه نوشته

بزرگترین  شعائرالهی که بایداحیا کنید همین نظام خانواده است

 

جلسه پنجم  دوره بالاتراز فرشتگان ,درتالار طباطبایی دانشکده پزشکی

باحضوراستاد ارجمند حاج آقا موسویان برگزار شد.

استاد درآغاز این جلسه، مسیر کمال انسان در عالم هستی را متذکر

میشوند. به این صورت که : انسان چون دارای اختیار است، خصوصیات

کمالی انسان نیز در اختیار اوست.


مقام ملائکه ثابت است، بالاتر نمیرد، اما این انسان است که میتواند از

ملائکه نیز بالا تر رود و این کمال به واسطه اختیار او محقق میشود.لازمه

انتخابات گری انسان، وجود خیر و شر است . خداوند در قرآن کریم

میفرماید :


" ما شما را با خیر و شر امتحان میکنیم و همچنین بعضی را با بعضی دیگر

امتحان میکنیم "

بنابراین مسیر حقیقی کمال انسان در جدال تاریخی بین حق و باطل ( خیر

و شر) است....

ادامه گزارش را در ادامه مطلب مطالعه فرمایید.

ادامه نوشته

جهش های علمی به معنای واقعی(ادامه)

علم را باید کشف و تولید کرد، البته ابزار آن عالم شدن است.

پس از آن که یک ملت توانست علم دیگران را فراگیرد و وارد میدان علم شود، آن گاه خودش باید علم تولید

کند.این، یک جهاد می خواهد. کسی که چشمش به آینده ی مادی خود است و چند سالی _ که معلوم هم

نیست چقدر خواهد بود_زندگی می کند و به فکر تأمین آن است، نمی تواند خودش را در این جهاد مخلصانه

و خالصانه وارد کند. ما مشاهده می کنیم که در فرهنگ بعضی از مردم ما، در میدان هایی جای تلاش و تن

به  آب و آتش زدن هست؛ اما در میدان علم کأنه به چنین تلاشی معتقد نیستند! این نمی شود.در میدان علم

باید تن به آب و آتش زد و کار کرد.در این راستا دانشگاه بسیار مهم است. علم برای یک کشور بسیار مهم

است.فهمیدن این که کدام علم و چگونه تلاش علمی برای یک کشور می تواند آینده ساز باشد،بسیار مهم

است. یک ملت هنگامی می تواند در میدان علم شأنی کسب کند که در این زمینه حرفی برای گفتن داشته

باشد.علم را باید تولید کرد؛ همچنین از این علم باید بهره برد؛ برای این منظور باید علم دانشگاه به صنعت و

به بازار مصرف علم _ چون علم مصرف می شود _ وصل شود؛ اگر چنین شد،تولید پرنشاط تر، انبوه تر،

جهت دارتر و کاربردی ترخواهد شد و قهراً می دانند که درباره ی چه باید تحقیق کنند.وقتی صنعت یک

کشور به علم متصل شد،شکوفایی و پیشرفت به بار می نشیند.این گونه کارها لازم است.وصل کردن

پژوهش به صنعت لازم است؛ البته نباید از استعدادها و نیروها و سرمایه های داخلی هم غافل شد، چرا که

مسأله ی علم و تولید علم و شکوفاکردن استعدادها در داخل، یک امر جدی و حیاتی است.