ماهی گیری با قلاب اندیشه

بنام خدا

با توجه به ناتمام ماندن کلاس های تفکر نقادانه برای ادامه این کلاس ها تاریخ های ۲۶ و ۲۷ بهمن ماه درنظرگرفته شده است،خواهشمند است  دوستانی که امکان شرکت در این تاریخ ها برایشان غیر ممکن است اعلام کنند.چنانچه شرایط ناممکن نیست ولی دوستان در زحمت می افتند لطفا با این برنامه موافقت کنند زیرا در غیر اینصورت از دیگر برنامه ها عقب می مانیم.

باتشکر

راهكارهاي موفقيت کرسی هاي آزاد انديشي

بسم الله الرحمن الرحیم

حدود یک سال است که از نگارشش میگذرد پس می توان گفت تازه است

ادامه متن طولانی است اما به خواندنش می ارزد.دیدمان را وسیع می کند.جواب بسیاری سوالات در آن نهفته است.

پس از این پست یکی دوجلسه حضوری برگزار می کنیم و به پرسشها جواب میدهم و توضیحات تکمیلی را ارائه داده و  به یاری حضرت حق بطور عملی کرسی ها را برگزار می کنیم.

ومن الله التوفیق

ادامه نوشته

"سفر از صفر"

دو ماه عزاداری بر حسین، دوماه سیاه پوشی دل و تن. چه سخت است وقتی نظاره می کنیم پرچم های سیاه را که برچیده می شود. چه سخت است وداع. سوگ تو تمام شدنی نیست یا حسین. مگر می شودحق خونی که در تاریخ جریان دارد و به آن آبرو داد ، چهره آن را به دوماه و چند ماه و چند سال و یا حتی چند قرن ادا کرد؟
هرگز
هرگز چنین نشود یا حسین.
اما چه کنیم که یاد گرفته ایم و یا یادمان دادند که محرم و صفر؛ تاسوعا و عاشورا.

روز های پایانی ماه صفر چه سنگین است...

- یا رسول الله (ص)! این روزها در حالی به سوگ عروجت نشسته ایم؛ که فرزندان خردسال مسلمان، با بمب های رژیم صهیونیستی آمریکا واسرائیل، شهید می شوند و شیاطین کاخ سفید به سمت دوربین های تلویزیون، تبسم تحویل می دهند...

ادامه نوشته

ماهی گیری با قلاب اندیشه/ بسته آموزشی 2

از استاد به شاگردان:

با توجه به تعطیلی پیش آمده این دو مقاله را پیشنهاد می کنم. اولی مستحب است و دومی واجب(مستحب و واجب کلاسی).

درود

پیوند:

نامه منتشر نشده به استاد مطهری، حامد صفایی پور

همه ما برادریم

"در پیچ و تاب جاده ی شهادت"

"زخمی بر پهلویم است(نشسته است-نویسنده) و خون میچکد و خدا نمک میپاشد. من پیچ میخورم و تاب میخورم و دیگران گمانشان که میرقصم! من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم می­آورد که سنگ نیستم، چوب نیستم، خشت و خاک نیستم، که انسانم ..."1

چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم. یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام یکراست رفت توی آشپزخانه. صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت. ظرف های مانده را شست، سینی غذا را آورد، گذاشت کنارم. گفتم « مادر ! چه طور بی خبر؟ » گفت ـ به دلم افتاد که باید بیام.» 

 

ادامه نوشته

کرسی های آزاداندیشی( مبانی و روش ها)

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی یافتن پاسخ یا راه چاره ای آنچنان ذهنت را درگیر می کند که  فکر آن مسئله لحظه ای آرامت نمی گذارد.یافتن پاسخ دلنشین است و در این شرایط دل نشین تر...

پیشتر در مورد کرسی های آزاداندیشی مطالبی ذکر گردید.در پست قبلی سوالات و چالش هایی مطرح گردید.امید است در ادامه بتوانیم مباحث را تکمیل کنیم.این بار نظر حجت الاسلام دکتر سوزنچی را دراین رابطه می خوانیم:بقول معروف آب که باشد تیمم باطل است.

متن پیش رو مصاحبه دکتر سوزنچی استاد دانشگاه امام صادق(ع) است.ایشان در این مصاحبه به پرسشهایی پیرامون کرسی های آزاداندیشی پاسخ گفته اند.

ادامه نوشته

اطلاعیه

کارگاه تفکر نقادانه تا شروع ترم آینده برگزار نمی گردد.

با توجه به اینکه تعداد کمی از اعضای کارگاه نمی توانند این هفته حضور داشته باشند و دیگر اینکه قول داده بودیم کارگاه در دوران فرجه ها و امتحانات نباشد، 3 جلسه باقیمانده در اسفند ماه برگزار می گردد.

اطلاعیه های بعدی را در وبلاگ پیگیری نمایید.

ماهی گیری با قلاب اندیشه/ کارگاه پنجم

چند کلامی از استاد؛

همشاگردی سلام

این هم بسته آموزشی جلسه پنجم

یک: پاسخهای آقا معلم به تمرین چهارم مغالطه ها 

اگر بحث مغالطه ها را دنبال کردید و اگر شخصا به حل تمرین ها مبادرت ورزیدید،

لطفا پاسخهای مرا به چهارم تمرین -که درواقع پیچیده ترین تمرین از سری تمرین های ارایه شده است- ببیند.

مایلم هشدار بدهم که اگر درباره مغالطه ها دقت و درایت لازم را نداشته باشیم ممکن است مرتکب مغالطه جدیدی بشویم با نام این مغالطه است! یعنی مغالطه ای را به اشتباه به کسی یا گفته ای نسبت دهیم

پس خواهشمندم درباره پاسخهای من با دیده نقادانه نظر کنید و خوشحال می شوم نظرات انتقادی خود را بفرمایید.

دو: حق انتقاد در حکومت دینی 

مقاله ای از استاد حسن اسلامی دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب قم 

سه :آداب گفت و شنود در ابعاد اعلامیه ترحیم، دورنمایی بر موضوع جلسه اینده ، نویسنده: حامد صفایی پور 

چهار : تکلیف فکری؛

به تاریخ گفتگوهای خود دقت کنید: کدام مغالطه را شخصا بیشتر در گفتگو یا مباحثه انجام داده اید؟، و فکر می کنید علت این موضوع چه بوده است؟ 

توضیح کدام مغالطه برایتان حکم  شنیدن یک درد دل قدیمی را داشت، یعنی حس کردید بارها شما مخدوش بودن چنین استدلال یا گفته ای را احساس کرده اید؟

راستی: اگر تکالیف و برداشت هایتان را تحویل ندهید می روید جزء آن دسته از افرادی  که تکالیف و برداشت هایشان را تحویل نمی دهند. آنوقت درباره خودتان مثل افرادی قضاوت می کنید که تکالیفشان را انجام نمی دهند و انوقت از خویشتن احساس رضایت ندارید و شادمانی زندگی تان هر روز کمتر و کمتر می شود تا اینکه کم کم درباره خود ناامید می شوید و خوش اندیشی و امیدگرایی و فعالیت های سازنده را رها می کنید.

یک شیب لغزنده و یک نردبان تعالی در هر ثانیه از زندگی ما وجود دارد.

درود

گزارش جلسه در روزهای آتی پیوند می گردد. در ضمن برگه های تمرینی مغالطات (3 صفحه)را می توانید از خانم کریمی درتالار شریعتی تحویل بگیرید.

پیوند:

صوت جلسه/ قسمت اول           قسمت دوم

بسته آموزشی

نهم دی، روز بصیرت

... از بصيرت است، از دشمن‌‌‌‌‌شناسى است، از وقت‌‌‌‌‌شناسى است، از حضور در عرصه‌ى مجاهدانه است...

... در شرائط كنونى، كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست...مطمئن باشيد كه روز نهم دى هم در تاريخ ماند...

... نهم دی 88، حادثه کوچکی نیست، بلکه آن حرکت عظیم و ماندگار مردمی، شبیه حرکت بزرگ ملت در روزهای اول انقلاب است...

... همين نهم دى است... آن روز هم نياز لحظه‌ها بود.

 

امام خامنه ای :
«نهم دی 88، حادثه کوچکی نیست، بلکه آن حرکت عظیم و ماندگار مردمی، شبیه حرکت بزرگ ملت در روزهای اول انقلاب است و باید تلاش شود در سالگرد این حماسه، حرف اصلی ملت ایران، یعنی حرکت در سایه دین و تحقق وعده های الهی تبیین شود. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم، مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیاییم توی خیابان راه برویم، در هرکاره ای که هستیم احساس مسئولیت کنیم.»

 

نهم دی تمثیلی از ماجرای عاشوراست که در یک نیم روز اتفاق افتاد اما نقطه عطف و سرفصل تاریخ شد. خداوند در نهم دی درست مانند عاشورا، برای مشیت «انّی جاعل فی الارض خلیفه» حجت اقامه کرد. قیام نهم دی در حالی با قدم های محکم ملت ایران قامت افراشت که برخی کله گنده های عالم سیاست، شتر سرخ موی فتنه را راه انداخته بودند یا در حال سواری دادن بودند و یا حداکثر با حیرت دست و پنجه نرم می کردند. رجالی که خود را برای روزگار تندباد نساخته بودند، خیلی که هنر کردند، کوشیدند کلاه خود را نگه دارند و سواری ندهند. بماند که برخی رجال پرطمطراق، در آن 8-7 ماه هم خوب سواری دادند و هم خوب دوشیده شدند و اعتباری برای خود باقی نگذاشتند.

باقی در ادامه مطلب

ادامه نوشته

گزارش جلسه دهم کادر تسنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

"گزارش جلسه دهم کادرتسنیم درتاریخ ۹۱.۱۰.۵ "

مباحث مطرح شده در جلسه

*  طرح همکاری با نشریه کوچه با موضوعات ؛

کرسی ها،معرفی کتاب ،نقد عملکردهای دانشگاهی ، ویژگی یاران (داستان های استاد ع.ص) شعر ومناجات ،مناسبت ها،شعر و مقاله و ...

* طرح چند باره ضرورت داشتن نشریه ای مستقل برای کانون تسنیم با اهدافی همچون ؛

اطلاع رسانی،جذب،پیشروی با مخاطب ،زمینه سازی ونیاز سازی،تبادل وتکمیل مباحث ،پرسش وپاسخ ،آموزش اجرای برنامه هایی که محدودیت دارد،شناسایی فرصت ها،اعلام موضع .

شروع سیرهای کارگروه ها که عبارتند از؛

سیره ی شهدا ،مباحث فرهنگی ،مباحث تشکیلاتی ،مباحث زنان .

*  تعیین گروه نظارتی برکیفیت مطالب وبلاگ

*  تغییراتی جزئی در اعضاء کارگروه ها

* بررسی ادامه جلسات تفکر نقادانه (جمعه 91.10.1۵-کلاس لغو شد)

* تهیه وتوزیع تعداد محدودی ازکتابهای استاد صفائی حائری

صــــــرفا" جهت دقت!!

بـــه نام ربّ
 
در برنامه های روزمره گی مان بارها شده که تصمیماتی گرفتیم ، وارد بحث ها ومذاکراتی شده ایم ،نیازهایی جدید برایمان ایجاد می شود و...اما پاسخ افراد مختلف به آنها شاید متفاوت باشد وشاید مشابه.
 
قلاب اول :
 
برای کارهایمان تصمیم گیری کرده ایم ،دوحالت داره ؛ یا عملی شان می کنیم یا خیر.
وقتی انجام بدهیم - جدا ازاینکه تصمیمان صحیح بوده یاخیر - احساس رضایت وشوق بیشتری برای ادامه فعالیت هایمان داریم،اما اگر انجام نگیرد باید به دنبال دلیل محقق نشدن آنها برویم و...
چند چیز باعث می شود به سراغ کاری نرویم.
  •  آمادگی و مهارت نداریم.
  •  آن چیز خیلی بزرگ است ویا بزرگ جلو می کند.
  •  نیاز نمی بینیم که به سمتش برویم.
  •  ارزشمند نبودن آن چیز،که ممکن است بهترآن در کنار دستمان باشد.
شما با کدام یک از موارد فوق موافقید؟ دلایل عملی نکردن برنامه هایتان که تصمیمات جدی برایش گرفته اید،چه بوده؟
 
قلاب دوم :
 
قصد انجام کاری راداریم اما اطلاعات کافی ومطالعات درآن زمینه رانداریم.پس باید درپی فراگیری آن موضوع نادانسته باشیم ؛ چرا که این جستجو دوبرکت به همراه دارد، منجربه رشد خودشده ایم ونیزباعث هدایت دیگران می شویم.
اماخیلی ازمواقع اصلا متوجه نیستیم که از آن موضوع اطلاعات کافی نداریم ، ولی ممکن است به طورغیرمغرضانه شروع به نظر دهی وطراحی هایی درآن باب کنیم.در اصطلاح استاد ع .ص "سرمان را وارد هرآخوری می کنیم " و...
 
قلاب سوم:
 
همه ما در هفته حداقل با یک مشکل ونیازعمده برخورد داشته ایم.اما به دلایلی مثل زیاد بودن مشغله هایمان،فراموش کاری ،تنبلی و... به سراغ حل نیازمان نمی رویم وهمان نیازپاسخ داده نشده روزی برایمان دردسر ساز می شود.اما به راستی چرا برای حل نیاز فرصتی نمی یابیم؟ این نیست که اگر کارهایمان رو الویت بندی کنیم حداقل زمانی برای رفع آن نیاز خواهیم یافت ؟
 
 
درآخر روز وقتی همه ی روزمره گی آن هفته تان را بررسی کردید ،به چه نتیجه ای دست پیدامی کنید؟
صید امروز؛آیابه درستی همه می دانیم که می خواهیم چه کار کنیم؟یا بلدیم که چگونه کار رو یاد بگیریم ؟
همگی می دانیم باید به آنچه می دانیم عمل کنیم ، وآنچه راکه نمی دانیم درصدد یادگیریش برآییم وتا وقتی نقصمان بر طرف نشوده نمی توانیم عمل کنیم.هدف ها گاهی معلوم است .ما اگر بدانیم چرا باید کار کنیم ،چکار کنیم حل می شود .
 

ماهی گیری با قلاب اندیشه/ کارگاه چهارم

گزارش کارگاه در زیر پیوند شده است.
چند نکته:
1- برای هم کلاسی هایی که برداشت نمی نویسند یا فکر می کنند نباید بنویسند یا فکر نمی کنند باید بنویسند، خواندن این نوشته بر روی سایت پیشانی به جد توصیه می شود؛
سخنی در نکوهش بیماری کامل گرایی و نقد و بررسی خوب این نوشته توسط خانم اوجاری در اینجا و اینجا 
2- مطالعه فصل پنجم از کتاب هنر استدلال جهت یادگیری کاملتر گام دوم در ت.ن ( بازسازی استدلال) به جد توصیه می شود .
3- نگارش پاسخ تمرین ها فراموش نشود.

پیوند:

صوت جلسه/ قسمت اول              قسمت دوم

کتاب هنر استدلال                        اسلاید جلسه

گزارش/ قسمت اول                    قسمت دوم


میخواهم زنده بمانم!

میخواهم شهید شوم!

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بَل احیاءٌ عِندَ ربِّهِم یُرزَقون

البته مپندارید که شهیدان راه حق مردگانند، بلکه، زنده به حیات ابدی شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود.

شهید! از بچگی فکر میکردم بهش و خیلی وقتها دوست داشتم بشم و تو برهه های مختلف زندگیم هم هدف­های متفاوتی از این قضیه داشتم.

یه دوره ای هر وقت گناهام خیلی زیاد میشد و خودمم از این همه پتانسیل تعجب میکردم و میخواستم یه جوری از شر نماز قضاهام خلاص شم آرزو میکردم که شهید شم آخه شنیدم خدا خودش حق الناس رو هم به عهده میگیره، در مورد شهدا، دیگه نماز قضا که رو شاخشه! خلاصه این طوری همه چی حلّه!

البته شنیده بودم که بعدا فهمیدم که اصلا اینطوری نیست و خودت باید زحمت بکشی و حق الناساتو بی زحمت جبران کنی!

یه دوره ای وقتی از همه چیز و همه کس خسته میشدم و روم هم نمیشد آرزوی مرگ کنم آرزوی شهادت میکردم.

یک وقتهایی هم تف به ریا واقعا عاشق میشدم.

ولی همیشه بهونه ای برای این آرزو داشتم.

 

ادامه نوشته