بسم الله الرحمن الرحیم

فلسفه جریان روشن فکری در جهان و ایران

جریان روشنفکری ابتدا توسط ژورنالیست های فرانسوی و بعد آلمانی و انگلیسی در اروپا شروع شد که میدان عمل گسترده ای پیش روی خود باز کرده بودند از مقاله نویسی ، نمایش نامه نویسی، داستان نویسی و نقد ادبی گرفته تا ایدئولوژی های سیاسی ، همه و همه ابزار های عده ای بودند که می خواستند غرب مدرنی ایجاد کنند تا غرب مسیحی ای که به زعم خودشان دوره ی تاریک اندیشی ای بود که مادر تمام فقرها و ظلمت ها و عقب ماندگی هایشان را ایجاد کرده بود فراموش کنند و آن را به غرب روشنگری تبدیل کنند تا صنعت ، علم ، پیشرفت و آزادی را برای آنان به ارمغان بیاورد که با قرار دادن عقل مقابل مسیحیت که در آن زمان مصداق دین معرفی می شد و فرماندهان آن که روشنفکران مقابل اسقفهای مسیحی ، رویه ای ایجاد کرده بود که بتواند معنویت را به عنوان امری شخصی در دیدگاه اجتماعی تبدیل کرد ، که در بیان امروزی قوانین شرعی امری شخصی و قوانین اجتماعی بر اساس عقل مدرن و ایزوله از دین و شریعت ، با بیانی واضح تر دین در خانه و عقل در اجتماع بروز پیدا کند که بعضی مواقع هم تا جای پیش می رود که با همین دین در خانه هم مخالفت می کنند ، در توضیح این عقل می توان گفت این عقل ذیل نفسانیت است چرا که واژه عقل در قرون وسطی در فلسفه شان مقابل این معنی بود ، به طوری که دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی عقل را ذیل شهوت و انسان گرایی (امانیسم) تعریف می کند ، که می توان آن را در بیان دیگر سردمداران مدرنیته و روشنفکری آن زمان به خوبی فهمید به عنوان مثال در جای هابز روشنفکر انگلیسی  در معرفی انسان  می گوید: بشر موجودی است ثروت‌طلب، قدرت‌طلب و لذت‌طلب

در این تعریف از انسان ، چیزی جز بعد حیوانی انسان معرفی نشده ، با بیانی دیگر حیوانیت را در مقابل انسانیت قرار می دهد ، که از همین تعریف به خوبی می توان عمق مسئله را درک کرد که انسان در دیدگاه روشنفکر غربی آزاد از هر گونه قانون است حتی قوانین غربی که توسط خودشان تصویب می شود چرا که قانون در منظر غربی تابع غریزه و بعد حیوانی تبیین شده و هر جا که قوانین بتوانند بهتر روح نفسانیت را غالب کنند بر سایر قوانین ارجحیت پیدا میکنند ، که به مثابه آب شوری است که هر مقدار از آن خورده شود سیری ناپذیر است.

ظهور جریان روشنفکری در ایران قبل از جریانات مشروطه بود که در چند نسل تا امروز قابل تعریف است:

نسل اول: میرزا عسگرخان افشار ارومی ، ابوالحسن‌خان ایلچی  و ... که به عنوان سفیر در کشورهای اروپایی در زمان فتحعلی شاه بودند.

نسل دوم : افراد تحت سیطره ی محمد علی فروغی و میرزا ملکم خان و خود آنها بودند که با ابزار ها گوناگون از روزنامه گرفته تا دلالی در قرار دادهای ایران با کشور های اروپایی و مقالات ادبی ، سفیر در کشور های اروپایی و ایجاد لژهای فراماسونری در ایران بود ، که نتیجه کار آنها شکست مشروطه ی مشروعه بود همان مشروطه ای که سر از سفارت انگلیس درآورد ، که تبلور این نسل روشنفکری را می توان در به قدرت رسیدن رضاخان به خوبی مشاهده کرد برای ایجاد ایرانی قدرت مند ، صنعتی ، و مطابق با همان پایه های روشنفکری غربی که همان جدایی دین از سیاست و بعضی مواقع سیاست مخالف با دین ، که همین طور هم شد.

نسل سوم : نویسندگان و سیاسیون و شاعرانی بودند که از قدرت طلبی رضاخان به ستوه آمده بودند ، که آثارشان هنوز باقیست ، که تا قبل از انقلاب اسلامی در گروه های مختلف سیاسی حل شده بودند که بیشترشان به عضویت در حزب توده و جبهه ملی و نهضت آزادی درآمدند که عده ای به مخالفت و عده ای به طرفداری از غرب و رضاخان می پرداختند ، که این احزاب بعد از انقلاب تقریبا فروپاشیدند.

نسل چهارم : همان افراد تحصیل کرده در غرب هستند که همیشه منتقد اصول انقلاب اسلامی هستند ، و امروزه خود را به شکل اپوزیسیون معرفی می کنند که در عرصه های سیاسی بیشتر به چشم می خورند با همان پایه های فلسفه غرب حتی تحریف شده آن...

دکتر شهریار زرشناس عضو هیئت‌ علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در بیانی روشنفکر اصیل دینی را معرفی میکنند و آن را (مجاهد بصیر) نامیدند.

و به بیان ویژگی های آن پرداختند که شامل :

1- تکیه بر معرفت اسلامی و شیعی دارد که که منبعش قرآن، روایات، فقه و حکمت و... است.

2- استقلال ‌طلب است؛ یعنی به دنبال احیاء و تحکیم هویت ملی ماست که این هویت ملی از هویت دینی ما جدایی‌ ناپذیر است. بنده هویت ملی را مستقل از دین نمی‌بینم.

3- عدالت ‌طلب و عدالت‌ خواه است. چون عدالت از روح شیعه جدایی ‌ناپذیر است.

4- در شرایط کنونی استکبار‌ستیز است چرا که استکبار در حال حاضر تجسم شیطان و کفر مدرن است. به هیچ یک از قطب‌های قدرت جهانی نه وابسته است و نه می‌خواهد ایران را وابسته کند.

5- آرمان‌ گراست و روح آرمان‌گرایی دارد.

6- اخلاق ‌گرا و معنویت ‌گراست؛ یعنی با ابتذال و انحطاط اخلاقی جمع نمی‌شود.

در واقع مجاهد بصیر بنده روایت دیگری از روشنفکر متعهد و افسر جنگ نرمی است که آقا به آن اشاره می‌کنند. الان که به نوعی در کوران جنگ نرم قرار داریم، مجاهد بصیر کسی است که در این جنگ بتواند از ارکان اعتقادی، استقلال و آرمان‌های این ملت و انقلاب اسلامی دفاع کند.

والسلام - واحد آموزش