می روی تنهای تنها می شوم ...
همیشه نگاه های معنی دار پیامبر به در را موقع خداحافظی می دیدم اما هرگز دلیلش را نفهمیدم تا آن زمان که در ماجرای درو دیوار و غربتمان راز نگاه هایشان رادانستم ،ای کاش بود و اجازه ی این بی حرمتی را نمی داد .
مادر...
بگذار از لحظه لحظه های تنهایی و غربت پدر باتو بگویم از ناله ها یی که در سینه اش حبس بود و بر زبان نمی آورد ،از سکوت فریاد هایش ،از راز داری حسن و نگفتن ماجرای سیلی خوردنت بین کوچه ها ی بنی هاشم ، از لحظه ی نیاز حسینم به آغوش گرمت در آن دشت بلا،بگذار از فوران آتش سینه ام با تو سخن بگویم که تاب و تحمل این همه درد بعد از تو گیسوانم را سپید کرد .
مادر...
می روی ،تنهای تنها می شوم .....
شهادت حضرت زهرا برهمه ی اعضای تسنیم تسلیت باد

+ نوشته شده در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 10:16 توسط واحد خواهران
|