بسم الله الرحمن الرحیم

 

«جلسه هشتم پاتوق فرهنگی»

 طبق روال همیشه اول می پرسیم که جلسه قبل چی گفتیم. خب چی گفتیم؟

حضار: اولویت با کاری است که جبران نشدنی است و بدل ندارد ,نیاز تر است ,سخت تر باشد تا خودسازی کنیم  بعد هم درباره رشد و حرکت گفتین که فاصله بین چیزی که هستیم و می خواهیم به آنجا برسیم را درک کنیم و برای کاهش آن قدم برداریم.درباره موضع گیری گفتین.

درباره انواع دید گفتیم که دید جزیی نگر ,دید کلی نگر و دید پیامد نگر داریم

دبیر:سوال شد که :وقتی شخصی با امکانات کم بالا می آید متوجه می شود که چقدر از مابقی عقب است  در این شرایط او باید چه کار کنه ؟

ج)گفتیم که ملاک مقدار نیست بازدهی است  اگر نخواهد اینو قبول کنه خب هر چیزی دوست داره قبول کنه اما بداند که ملاکش اسلامی نیست

ادامه سوال:کسی که دیوانه است کسی از او انتظاری ندارد اما کسی که عاقل است و می خواهد در خیلی جهات پیشرفت کند چی ؟

دبیر) کسی که دیوانه است کسی از او انتظاری ندارد چون امکانات رو نداره و به همبن نسبت امکانات باید از بقیه هم انتظار داشت و اگر بیش از امکانات  انتظار داشته باشی مثل این مثال نابجاست.

بچه ها :منظورتون از امکانات مالی است یا ..؟.

دبیر:نه. معلم خوب،استعداد، خانواده خوب و...هم امکانات است

سوال شده :شاید خدا توقعی ازش نداشته باشد اما خودش چی؟

ج) خودش به گور سیاه

سوال: دوست ندارم در متن زندگی که قرار می گیرم شبیه کسانی شم که روزی نقدشان می کردم .نمی خواهم از اونها تاثیر بگیرم  و دچار روزمرگی شوم؟

ج) اول باید بفهمه که نقدش درس بوده یا نه ؟ و بقیه را برایش توسل وتلاش کنه.

و اما ادامه ...

در مورد وظیفه گفتیم اهمیت موضع گیری را همراه  دلایلش گفتیم....

برنامه ریزی های متداول و طولانی با فرهنگ اسلامی منافات داره .مثلا برنامه ریزی کنیم تا چهار سال آینده باید این کار را انجام دهیم. چرا؟

حضار: چون کار را در لحظه باید انجام داد...

مثلا قرار گذاشتی نماز مستحبی بخوانی و بین نماز مادرت صدات کنه ...فرهنگ اسلامی میگه باید نماز رو قطع کنی ..

...

ویژگی های یک وظیفه رو گفتیم  و الگوش دستمونه ....می تونیم به مصداقها بچسبونیمش و اولویت کارها را تشخیص دهیم  ... این کار مزیت دیگه ای هم داره  و اون اینه که از عقل هم استفاده می کنید...

مثلا پادشاهی رمالی داشت که در اواخر زندگی  خود بود پادشاه ازش پرسید که برای بعد از خودت شاگردی هم تربیت کردی؟ گفت آره.پسرم را آموزش دادم...پادشاه تصمیم میگیره پسر را امتحان کنه انگشترش را در میاره تو مشتش می گیره  و ازش می پرسه که چی تو دستمه ؟ پسر بعد از سوالاتی میگه سنگ آسیاب!!!...پادشاه رو میکنه به رمال و میگه  این چه شاگردیه تربیت کردی   ؟   میگه من این که بفهمه آن چیزی که در دست شماست گرد و توخالی است را من آموزش دادم  , اما اینکه از شعورش نداره که بفهمه سنگ آسیاب تو دست جا نمیشه  به من کاری نداره ...

پس باید در تعیین مصداقها ویژگی ها و شرایط را در نظر بگیریم و بعد انطباق دهیم.

 

-خیلی وقتها قرآن مصداق رو مشخص نمی کنه تا افراد رو امتحان کنه ... مثل آیات ولایت امیرالمومنین(ع)

به این نتیجه رسیدیم که شخص بر اساس یک مبنا باید تجربه ها را تفسیر کند.

بحثی هست تحت عنوان فرق حادثه و قاعده، این چیزی است که خیلی وقتها نادیده گرفته می شود. در فلسفه می گویند قیاسی و غیر قیاسی.در امور قیاسی حرف از قطعیت است  که مسأله ای ثابت میشه  و از آن در اثبات مابقی استفاده می شود در واقع از قاعده به حادثه می رسیم.... اما در غیر قیاسی از حادثه ها به قاعده می رسیم.مثلا در ریاضیات اصل تالس را اثبات میکنیم و در حل مسائل به آن استدلال میکنیم اما در علوم تجربی آزمایشی را در هزار نمونه را بررسی میکنیم و نتیجه مشابهب میدهد بعد نتیجه میگیریم احتمالا در مورد 1001هم همین نتیجه را بدست خواهیم آورد.اما این در حد احتمالی است که شدت وضعف دارد.

باید بدانیم که چه حادثه ای بنا بر چه قاعده ای اتفاق می افتد. مثلا نگوییم که خدا از خانه اش حفاظت می کند  چون در داستان اصحاب فیل این کار را کرد.سوال مطرح می شود چرا که بعدا سی همین خانه را ویران ساخت؟ باید بدانیم چرا کربلا را شخم می زنند وبا خاک یکسان می کنند و اتفاقی نمی افتد اما کسی به یکی از بزرگان توهین می کند و دستش فلج می شود؟ در دفاع مقدس خودمان خیلی از جنگ ها حالت قتل عام داشت، در جنگ احد مسلمانان شکست خوردند، باید اینها را در نظر بگیریم اینها جاهایی است که پا می لغزد.

پس باید قاعده را بدانیم تا بفهمیم هر حادثه برخاسته از چه  قاعده ای است و سپس آن را تفسیر کنیم. قاعده ها ثابت است.قاعده همه چیز هم این هست که از کثرت به وحدت می رسد. و اینها با شرایط زمان و مکان مصداقشون عوض می شود باعث می شوند حسن بن علی صلح کند و حسین بن علی قیام. تاریخ ائمه معصومین بدون در نظرگرفتن مبانی قابل استناد در عمل کردن نیست. ما در شرایطی می توانیم از امام الگو بگیریم که نص صریح باشد یا تقریر.این که بگویند امام در اینجا اینگونه راه رفت امام در همچنین جایی با دست راست لیوان را برداشت، این قابل استناد نیست. سیره این نیست که بگویند امام این کارها را کرد.این سیر است.سیره یعنی منطق عملی امام چه بود.امام چگونه بود نه این که چه میکرد؟ سیره امام معلوم است مثلا قدخم نکردن در برابر ظلم در هیچ شرایطی و یا اینکه هدف وسیله را توجیه نمی کند در هیچ شرایطی. بدون در نظر گرفتن این مسئله با آفات زیادی مواجه می شویم.مثلا همه اینقدر می دانیم که ائمه ما همه کاری کرده اند، شخصی می آید کاری می کند اگر از او بپرسیم چرا این کار را کردی در حالی که عرفا و شرعا جایز نبود؟ می گوید: امام هم در آن وقت همچنین کاری کرد. چرا آبرو بردی؟ امام علی هم در آنجا آبرو برد چرا جنگیدی؟ امام حسین هم جنگید...خلاصه هر کاری را که از او بازخواست کنیم از امامان ما خاطره ای نقل می کند.پس اگر اینگونه است که همه کاری جایز است! می خواهم قابل استناد نبودن این حرف ها را درک کنید. در جریان این انتخابات که خودی ها روبروی هم هستند خواهید دید که چگونه از این قضیه سوء استفاده می شود.

حضار: می شود گفت قابل استناد هست به شرطی که ما بفهمیم اصل موضوع چیه نه اینکه به طور کامل قابل استناد بودن را رد کنید چون امامان معصوم بودند و کار اشتباهی انجام ندادند.

آن کاری که امام کرد فقط این را می تواند تصریح کند که آن کار حرام نیست اما باید در نظر بگیریم شرایط چگونه بود؟در چه جامعه ای؟در چه جمعی؟کجا؟بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟قبل از آن چه شده بود؟و... این ها در علم درایه هست، شخصی پیش امام می پرسد: آیا می شود دنیا در تخم مرغی جا شود؟  امام می گوید: نه. شخص دیگری می آید همین سوال را می پرسد امام جواب می دهد بله، همانطوری که همه ی دنیا در چشم تو هست. صحابه امام می گوید چرا به یک سوال دو جواب دادید؟ امام می گوید چون پرسشگرش متفاوت بود. پس باید شرایط را در نظر بگیریم به کی گفت چه زمانی گفت؟چرا گفت؟ مثلا در قضیه ای هست که امام نامه ای نوشت به یکی از اصحابش به نام زراره و در نامه خطاب کرده بود که ای خائن... خدا از سر تقصیراتت بگذره و او را طرد کرده بودند... زراره وقتی نامه را خواند خیلی ناراحت شد. اما بعدا از این قضیه وقتی حکومتی ها او را دستگیر کردند این نامه به دستشون افتاد وقتی دیدند که در نامه خائن خطاب شده او را رها کردند. امام با این کارش یارش را نجات داد. پس به خود کار نمی شود اعتماد کرد مگر اینکه تقریر باشد یا نص صریح. این هم در کار فرهنگی است هم در زندگی هم در ایام انتخابات.

ملاک این است که حقانیت اثبات شود: یک جایی با حفظ کعبه این اتفاق می افتد و یک جایی با سر بریدن علی اصغر. رعایت نکردن این اصل ریشه ی خیلی از انحرافات است. اول هم خودمان را باید بسنجیم.

در مورد مسائلی که تاکنون گفته شده به گونه ای پیش آمده ایم که با اینها می شود کسی را طوری خلع سلاح کرد و حجت را بر او تمام کرد که هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشد. اگر بخواهم یک مصداق از آنها را بگویم خواهید دید که هیچ دفاعی در مقابلش ندارید. بگم شر میشه.

حضار: (اصرار بر این که بگویید!)

دبیر: وظیفه زن چیه؟ همه هم می دونیم که بدل نداره،اولویت داره.بسیار نیازه، سخته و مخالف هوای نفس هم هست. تمام ویژگیهای اولویت را دارد.اتفاقا مقام معظم رهبری در دیدار با فرهنگیان روی این موضوع دست گذاشتند. من اگر نمی خواستم بگویم ناظر به سخن امام صادق هست که گفت اگربگویم می ترسم بدانید و عمل نکنید. که در این صورت ویژگی به وجود آمده "استکبار" است.

حضار: پس دنبال چیزی نرویم؟!

دبیر:نه، باید رفت و عمل کرد.

حضار: یه مقدار بیشتر بحث کنیم در این مورد...

دبیر:نه، شر میشه.

حضار: سخنتون درباره وظیفه زن مبهم بود. وقتی جامعه از زن اتظار دارد تحصیل کرده باشد...

دبیر: ولش کنید این بحث رو.

حضار: چگونه باید به قاعده ها رسید؟

این را گفته اند. چیز مجهولی نیست.. این که می گویند در اصول دین تقلید جایز نیست یعنی باید بروی مبانی دینت را خودت پیدا کنی.ما پس از اسلام آوردن در طفولیت  وقتی توانستیم و امکانش را داشتیم باید در اصول تحقیق کنیم. درباره این ها هم کتاب زیاد هست هم علما گفته اند وهم آیه های قرآن زیاد هست. اگر دست من بود یک سری اصول عقاید می گذاشتم جزء واحدهای درسی. اما از بس بد ارائه میشود می گویم حالا که نیست بهتره. اصول دین درسته میگن پنج تا است ولی اصول دین آن چیزهایی است که اعتقاد بهش از ضروریات دین است و خلاف اعتقاد به آن باعث خروج از دین است. آن پنج تا که در اصل هم سه تاست کلیات هستند. بروید اینها را یاد بگیرید. اینکه بعضی می گویند علما به ما نمی گویند، تا حدودی قبول که کم می گذارند اما مقداریش هم دست خودمونه. ما اگر "می خواستیم" کسبش می کردیم. رفیقی داشتم می خواست گیتار یا بگیرد، گیتار نداشت،استادش نبود،هیچی ازش حالیش نمی شد... پول گیتار جور کرد، نت هاش رو دانلود کرد. بعد نشت پاش و تمرین کرد و یاد گرفت.. گیتار!! که نه به درد دنیاش می خوره نه آخرت. آن وقتی هم که صرفش می کند خیلی بیشتر از وقتی است که می توان صرف اصول عقاید کرد... آیا ارزش نداره که ما بریم دنبالش؟!

امام صادق (ع) : درباره آیه 37 سوره فاطر : (( خطاب شود به جهنمیان در دوزخ آیا به شما عمر به اندازه کافی ندادیم تا از آن بهره گیرید )) فرمودند : این آیه ملامت و سرزنش جوان غافلی است که به سن هیجده سال رسیده است واز فرصت جوانی خود برای اصلاح امور آخرتش استفاده نمیکند.   تفسیر برهان صفحه 882

پس کارهایمان را توجیه نکنیم. آخه شاید همین توجیه باعث شود کسی فکر کند آن کار عقلانی است. بازم می تونم مصداقی بگویم تا دوباره جنجال پا شود... بپردازیم به اصل مطلب..

طرح چیست؟ چرا باید طرح داشت؟ نظرتان را بگویید

حضار: یه چهارچوب کلی یه سری بایدها و نبایدها که هدفی دارند، یه جور برنامه ریزی که بستگی به امکانات و موانع دارد مثل نقشه یه ساختمان  یا همان SWOT.

این هدف است که طرح را تعیین می کند در راستای سلسله"هدف ، طرح، ابزار و اجرا". مانند همان حرفی که آقا می زد که سبک زندگی تابع هدفی هست که در زندگی داریم. اسلام مشی کلی را داده مثلا حق کوتاه آمدن در واجبات را ندارید.یکی دیگر قاعده لا ضرر و لا ضرار می باشد و یا آن دلایلی که شهید مطهری در کتابهای خاتمیت و ختم نبوت برای جاودانه بودن اسلام می آورد، اگر همین ها را با برنامه مان انطباق بدهیم مشکل حل میشه. پس ما با برنامه ریزی مخالف نیستیم گرچه با این نظراتی مثل کتاب قورباغه ات را قورت بده که می گوید سخت ترین کار را اول روز انجام بده، با این موافق نیستم. حدیثی هم داریم که می گوید: نفست را برای عبادت گول بزن. مثلا اینکه برای نماز شب، اول فقط بیدار باشیم بعد مثلا بگیم حالا که بیداریم بریم کمی آب بخوریم بعد برویم وضو بگیریم... دو رکعت بعد... یعنی کم کم. و دیگر اینکه ما به یک چیزی معتقدیم به نام برکت یعنی اگر برای خدا باشی وقت برای همه کارت هست. امام راحل هر سه روز یک بار ختم قران داشتند در حالی که کارو مشغله داشتند. اینکه خدا می گوید ما با ملائک کمکتان می کنیم اگر این را باور نداشته باشیم یعنی اینکه حرف مفت می زند. باور داریم؟! (بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم ربکم بخمسه الاف من الملئکه مسومین ):(بلی ،اگر صبر در جهاد داشته باشیدوپرهیزگار باشید، چون کافران بر سر شما شتابان بیایند، پروردگارتان ، شما راباپنج هزار فرشته نشاندار مدد می رساند 125 آل عمران).... این ها با منطق ما جور در نمی آید ولی خدا می گوید این طور نیست. جای دیگر می گوید يَا إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ 65 انفال

این ها مسخره بازی نیست می دانید چه کسانی به این ها اعتقاد دارند آنهایی که می دانند رجوع به خدا خواهند داشت. در قضیه جنگ طالوت و جالوت، وقتی سپاهیان طالوت به سمت سپاهیان جالوت رفتند آنها خیلی زیاد بودند پس بعضی ها  سست شدند اما در بین اینها کسانی بودند که اعتقاد به ملاقات خدا داشتند اینها گفتند چه بسا گروه کمی که بر گروه کثیر غلبه کرد. فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ.249بقره

 ما باید برکت و امدادهای غیبی را داخل برنامه مان بیاوریم. ما به هیچ چیز اسلام عمل نمی کنیم بعد می گوییم اسلام کارآیی ندارد!!!

میرویم سراغ بحث های بعدیاز چیز هایی که هست و ما باید در طرح خودمان لحاظ کنیم و پیش بریم، یکی از آنها کار جمعی هست؛ تشکیلاتی کارکردن

این که می گوییم چرا باید کار تشکیلاتی کرد مقدار عمده ای از آن را حرفهایی است که حاج آقا عابدینی زد ومن دوباره شما را رجوع می دهم به همون جا. یعنی این که تا حالا 6-5 بار این رجوع دادم ، شخصی که از اول جلسات با ما بوده اگر فقط یک بار رفته باشد و دیده باشد ، باید تمام این مساله ها برایش حل شده باشد. و جالب این جاست که کسی گوش نکرده و بعد می گویند که ما نمی فهمیم شما چه می گویید.

از جمله مواردی که گفتم اینکه روح فردی با روح جمعی متفاوت است؛ دلیل هایش را هم گفتم که رجوع می دهیم به اون مباحث ویک جایی گفتند که  دستورات اسلام بنا به جمع است و رجوع می دهم به انجا . مثالهایش یکی در مورد اعتکاف بود چون آن ایام، ایام اعتکاف بود؛ نماز جماعت مثال دیگرش بود . خیلی چیز هایی که ایشان گفتند و شما باید بروید و ببینید که چه گفتند و یک مقدار را هم ما این جا توضیح میدهیم. اگر یادتان باشد یک جزوه ای دادیم تحت عنوان تشکیلات اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی . در انجا یک جمله ای پشتش نوشته بود از شهید بهشتی و ان، این بود:

حضار: رابطه های ایمانی و اعتقادی و عملی دینی سازمان نیافته تنها برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از اهداف یک انقلاب می تواند کافی باشد.

خب این یک قسمتش بود یعنی شاه کلید اصلی اش بود ولی یک قسمت دیگر که در مورد ضرورت تشکیلات است

جمله را روی صفحه نمایش اوردیم و به یکی از حضار گفتیم که بخواند

پاسخ این سوال که چه لزومی به کار تشکیلاتی است را می توان با دستیابی به نظم و ساماندهی مناسب خلاصه کرد اما تاکید مبانی فکری و اعتقادی ما بر این مساله مویدی محکم بر ان خواهد بود لذا به برخی از انها اشاره می نماییم،

الف)تحقق امر به معروف و نهی از منکر:

ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم بی شک باید متشکل باشیم. : رابطه های ایمانی و اعتقادی و عملی دینی سازمان نیافته تنها باری رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از اهداف یک انقلاب می تواند کافی باشد

در آیات و روایات متعدد وظیفه امر به معروف و نهی از منکر بزرگترین وبالاترین وظیفه شناخته شده که همه واجبات و فرائض دیگر در پرتو ان گذارده می شود

" لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر او لیسلطن الله شرارکم علی خیارکم، فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لکم

ترک امر به معروف و نهی از منکر منجر به غلبه بدانتان بر خوبانتان می شود و دعاهای خوبانتان را نیز بی اثر می سازد".

با یکی دو نفر نمی شود به جنگ فسادها و منکرات بزرگ و اساسی رفت و با ظالمان گردن کلفت در افتاد . برای این کار باید مومنان را گرد هم جمع کرد.

و ادامه جزوه را خودتان بخوانید ( چیز های خوبی در آن نوشته است)

این را به خاطراین هم میگویم که بعضی از این تجربه های که نوشته شده بود می گفتند ما یک کار را شروع کردیم اما نشد. یکی از انها نوشته که حالا نتیجه گیری تجربه اش این بود که بعضی از چیزها باید قانون شود تا بخواهند اجرا کنند ولی خوب آن تجربه ای که نوشته فقط این نتیجه را نمی دهد. نوشته که ما یک منکری را دیدیم ، خواستیم بریم نهی کنیم و مانعش بشویم ؛ چند جا رفتم نشد ،خیلی کار کردم نشد.بعضی ها هم ما را سرخورده کردند و... نشد.پس تا این ها قانون نشود نمی شود کاری را کرد و من هم می گویم تا وقتی تنهایی می خواهید کار کنید نمی شود کاری کرد.

حضار: پس کاری نکنیم؟

دبیر:چطور این نتیجه را از صحبت من  گرفتید!!!

خوب در این جزوه دلایل دیگری هم نوشته که باید تشکیلاتی کار کرد یکی از انها نظم است که امام علی جزء وصایای اخر عمرش است.

ببینید وصایا که می گویند یعنی یک شخص یک مدتی عمر می کند در آن مدت خیلی افعال از او سر می زند و در این مدت خیلی تجربیات کسب می کند حالا شخصی مثل امام علی(ع)  که نفسش در لیله المبیت افضل از عبادت جن و انس است و ضربه اش در روز خندق افضل از عبادت جن و انس است ، حالا این چنین شخصی وقت شهادتش می خواهد چکیده عمرش را به امام بعدیش بگوید

الله الله فی نظم امرکم: یکی لز آنها که جزء تاکیداتش است این مبحث نظم است و این هم جز با کار تشکیلاتی خیلی پیش نمی رود،کار وسیع بخواهیم بکنیم زیر آن می مانیم . پس فکر نکنیم حالا ما برای این که کار کنیم اگر نمی شود کار کرد نباید کار کرد.

بعضی ها کار نمی کنند و می گویند اخلاق فلانی به من نمی خورد و یا فلانی بد سلیقه است. آن تشکیلاتی که از هم می پاشند برای این دلایل ساده از هم می پاشند ؛ اگر فروپاشی سر اختلاف اصول باشد ،سر یک اصولی که می گویند این فرد اصول ما را قبول ندارد، این درست است اما برویم و ببینیم چند مورد این گونه است . من خودم تجربه دارم و دیدم... کمتر از پنج درصد این گونه هستند که بگویند سر اصول با هم کنار نیومدیم پس هر کدوم به یک جهتی رفتیم .

حالا می گویند اخلاق او این گونه است و یا او پشت سر من حرف می زند همان شخصی که می گوید فلانی پشت سر من حرف می زند خودش دارد پشت سر فلانی حرف می زند . حالا این را که می گم یک می گفت رفتیم یه جایی ذکر خیرت بود ازت دفاع کردم ، گفتیم اگه ذکر خیر بود چرا دفاع کردید؟

آقای قرائتی حرف جالبی می زد. می گفت: کسی که می گوید من نمی توانم با فلانی کار کنم مشکل از خودش است؛ درست هم میگوید  اگر یک مقدار صبر داشته باشید چرا نتواند کار کند. خوب پس ما این را می گوییم که حالا مبحثمان آمده روی کار تشکیلاتی و این که چگونه باید کار تشکیلاتی کنیم . حالا یک مقداری بیشتر می گوییم و کامل تر شما باید ان جزوه را بخوانید

کار تشکیلاتی چه مزایایی دارد؟ چرا باید تشکیلاتی کار کرد؟ حالا غیر از این چیز هایی که گفتیم دیگر چه؟ مواردی که خودتان تجربه کردید را بگویید؟؟؟

حضار: انرژی کمتری صرف می شود. نیروها هدر نمی روند یعنی می توانیم از حد اکثر نیروها و استعدادها استفاده کنیم.

توضیح بیشتر بدهید

حضار: مثلا شما بخواهید یک کاری را به تنهایی انجام بدهید. حالا مثلا فیلم سازی : یکی هست که کار مونتاژ را خیلی بهتر از شما یا دیگران انجام می دهد، حالا اگر تنها کار کنید هم آن نیرو هدر می رود و هم کار خوب پیش نمی رود.

یک مقدار دیگر تکمیل تر کنیم: این که یکی از منافع دیگرش این است که چه بسا شما می توانید یک کار دیگری را هم انجام بدهید اما از عهده کار بهتر مثلا این که می توانید کل جمع را اداره کنید اما چون کسی نیست باید بروید و یکی از کارهای پایین دست را انجام بدهید و آن نظم بهم می خورد چون شما به هر حال یک نفر هستید و باید یک جا باشید و آن کا نیاز است که انجام بشود و تو می توانی که انجام بدهی اما چون کسی نیست باید بروی کار پایین را انجام بدهی ..اما افرادی هستند که توانایی آنچنانی ندارند اما می توانند این کار کوچکتر را انجام بدهند

این جا هر کس را جای خودش می گذاریم و یکی از منافع دیگر این که از افراد به قدر ایمان و توانایی شان می شود استفاده کرد.

یک مقدار بیشتر توضیح بدهیم و آن این که زیاد دیده می شود که می گویند که ما می خواهیم کارکنیم اما بلد نیتیم که باید چه کار کنیم..

چرا این چنین حرفی را می زنند ؟چون فکر می کنند باید از صفر تا صد کار را خودشان انجام دهند اما وقتی به کسی بگویید که تو در این جا فقط چای بریز و یا تو قرار است این جا فقط فرم نظر سنجی پخش کنی و خیلی چیز های دیگر را می شود گفت که حالا همین ها را می گوییم تا خیلی حرف پیش نیاید

خوب مسلم است که این کار ها نیاز است و این کار ها را باید انجام بدهد و طبق چیز قبلی که گفتیم که ارزش در تعلق است

حضار: میگویم که حالا توی همین جریان که فرد را در این کار کوچک گذاشتیم چون در راه خدا است ایمانش هم کم کم رشد پیدا می کند و پتانسیل و توانایی او هم بالاتر می رود

 و این کار کم ارزشی نیست اگر خالص باشد

حضار: ببخشید من متوجه نشدم. یعنی چی به قدر ایمانشان؟ ربطش با ایمان چه بود؟

جلسه قبل گفتیم افرادی را که به کار می گیریم افراد باید به قدر ایمانشان بیایند و کار کنند یعنی هر کس بهره ای از اسلام برده باید بیاید یک جایی از کار را بگیرد و انجام دهد ، شکر نعمت کند تا بر نعمتش افزوده شود خوب یکی از این ها هم این بود که ان قسمتی که دارد باید به خاطرش بیاید کار کند. دین بر گردنش است، حق حیات بر گردنش است و باید بیاید به خاطرش کار کند و کاری را که می تواند انجام دهد راباید انجام دهد

در تشکلات زیاد می بینیم که همه نمی توانند در قسمت راس باشند اما خیلی ها توانایی دارند که کارهای پایینتر را انجام بدهند و خیلی از کارهای آن (بالایی ها)راحت تر می شودیعنی این مجموعه می تواند خیلی خوب پیش برود اگر کار، تشکیلاتی انجام شود. قانون قرقره ها را اگر یادتان بیاید این گونه بود که 100نیوتن در طرح چهار تا قرقره کوچک مثلا می دیدید که 2000 نیوتون را جابه جا می کردند. با یک نیروی 100نیوتونی نیروها توزیع می شود>>> این اتفاق می افتد یا مثال پل های ماکارونی که از اول تا اخر نیم کیلو تا یک کیلو بیشتر نیستند اما دیدید که می توانست تا 70 کیلو را تحمل کند. پس هر کس اگر در جایی که می تواند کار کند، بایستد و کار کند و یک تشکیلاتی باشد که این ها را انسجام دهد امر به معروف در سطح کلان نیز محقق می شود.

حضار: حالا یکی هست که خیلی توانایی اش بالا است ولی موقعیتش به او اجازه نمی دهد که او بتواند کار کند( موقعیت شخصی خودش) چه می شود؟

اگر موجه باشد حرفی در آن نیست.

حضار: منظورم این بود که اصلا از نظر شما موجه هست یا نه؟

من نمی دونم بالاخره هر کس باید همه چیز را کنار هم بگذارد و ببیند که می تواند یا نمی تواند.

حضار: پس پتانسیل داشتن یکی باعث نمی شود که او صرفا کاری را انجام بدهد؟

بله باید این را هم در نظر بگیریم که بعضی ها بودند که از خانواده هایشان بریدندٍ به طور مثال آنهایی که در غرب اسلام می آورند ، خیلی ها در خاطراتشان هست که خانواده هایشان انها را طرد کردند ولی این طرد آنها باعث نشد که اسلام نیاورند و همین کربلایی کاظم که داستانش معروف است به این نتیجه رسید که پدرش خمس نمی دهد، خانواده را ترک کرد و رفت. تازه او یک شخص بی سواد هم بود. به حرم رفت و در انجا خوابش برد و یک فرد با عظمت آمد وگفت که این نوشته های دور حرم را بخوان ؛ او گفت من سواد ندارم .گفت بخوان تو می توانی و بعد خواند و دید که قرآن را حفظ است. آیت الله بروجردی هم این فرد را امتحان می کند و آقای مکارم می گفت که حتی آقای بروجردی یک بار بدون نیت قران نوشت (ق) و بعد کربلایی کاظم گفت که این آیه قران نیست.

یعنی اگر شخص می خواهد ببیند که این ها موجه هست یا نه باید این ها را کنار هم بگذارد و...

چه بسا که خیلی از مواقع ما داریم خودمان را گول می زنیم.

در حدیث امده که شخص زیبا  به یوسف بازخواست می شود و شخص زشت به بلال ؛ در ایات قران هست زنانی که همسرانشان بد هستند به همسر فرعون قیاس می شوند و زنانی که همسرانشان خوب هستند به همسران لوط قیاس می شوند.

یعنی برای هر کس اتمام حجت شده . خود ما هم که این قدر گیر کرده ایم، چمران یک نمونه معاصر است که بر ما اتمام حجت کرده است. جدی اگر اینها به عنوان گواه یا میزان عمل نباشند دیگر واویلاست. حالا ببینید چه است که می گویند علی میزان عمل است.

ومن الله التوفیق


پیوندها :

پست راهبرد فرهنگی - وظیفه 1

پست راهبرد فرهنگی وظیفه 2

فرصت های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

دانلودصوت پاتوق فرهنگی هشتم