اكنون مي دانيم كه از تكنولوژي و تقدير تكنولوژيك نه گريزي هست و نه گزيري. و مي دانيم كه اين تقدير- چه آن را رحماني بينگاريم چه شيطاني- فراروي بشريت گسترده است و بشر امروز جز در همين ساحت متوطن نيست. مي دانيم كه اين ساحت بر ديگر ساحات غلبه كرده و هر آنچه را با خود سازگار نمي بيند حذف مي­كند. مي دانيم كه جنگيدن با تكنولوژي محال است و تمام وجوه هستي انسان كنوني، به تكنولوژي و تقدير تكنيك بستگي تام و تمام پيدا كرده اند و... اما هنوز نمي توانيم باور كنيم كه آينده يكسره در اختيار تقدير تكنولوژي باشد و هنوز گمان مي بريم سازنده تكنيك انسان است و كنترل آن را در دست دارد. اما دير زماني است كه ديگر چنين نيست. امروز اين تكنيك است كه بشر را سامان مي دهد و راه مي برد و آموزگار اوست. منش و بينش بشر كنوني را تكنولوژي رقم مي زند. نه تنها مناسبات معيشتي انسان يكسره در قلمرو تكنيك است، بلكه اخلاق او روز به روز تكنيكي تر مي شود و تمام شئون عاطفي او دگرگون و با تمدن تكنيكي سازگار شده است. بشر امروز ناچاري و حقارت خود را دريافته است ولي گمان مي برد با داشتن سهم بيشتري از امكانات تكنيكي نجات پيدا خواهد كرد. تنها عرصه هايي كه هنوز كاملاً به تصرف تقدير تكنولوژيك درنيامده، غرايز ابتدايي بشرند، ولي در همين عرصه ها نيز بشر براي رفع و دفع غرايز خود، تكنيكي مي انديشد. في المثل غريزه جنسي را نيز نوعي گرسنگي به حساب مي آورد نه سرشتي كه مدار بسيار از عواطف عميق باشد. در يك كلام، بشر جديدي در حال ظهور است؛ بشري برآمده از تكنيك و سرسپرده به آن، اما اين ظهور چون نسل به نسل تشديد مي شود، محسوس نيست. البته اهل تفكر آن را به خوبي حس مي كنند و پيرامون آن مي انديشند، اما از كسي كاري ساخته نيست. زيرا امكان انتزاع وجود بشر از تقدير تكنيكي وجود ندارد. مهم و صد البته دهشتناك اين است كه ما نيز، روز به روز به سوي اين يگانگي با تكنيك و تقدير تكنيكي پيش مي رويم بي آنكه كاري از ما ساخته باشد. ما در ساختن و پيش آوردن تكنولوژي و غلبه بخشيدن به تقدير تكنيك مداخله اي نداشته ايم. ساحت ما ساحت ايمان بوده است. اما امروز ناخواسته در ساحت تقدير تكنولوژيك مستقر هستيم و شاهديم كه بطور مستمر، برج و باروهاي ايمان در عرصه هاي مختلف فرو مي ريزند، بي آنكه بتوان آنها را از نو بنياد كرد. به راستي چگونه انساني در حال سربرآوردن است؟ و چنين انساني كه فارغ از هرگونه التزام به ايمان به حوائج تكنيكي خود نمي انديشد با ما چه نسبتي دارد كه از طرفي نگران ايمان و نحوه حيات وي بر بسيط خاك هستيم و از طرفي ظهور و انتشار او ما را مضطرب مي كند؟ ما طرحي گاه واضح و گاه كمرنگ از اين انسان عجيب و غريب – انسان تكنولوژيك- در خود مي بينيم و دستپاچه و هراسان مي شويم. دشوار است كه بگوييم چنين موجودي با ما از چه بابتي شبيه خواهد بود، اما از هم اكنون مي دانيم كه اين موجود در ساحت ايمان به سر نخواهد برد يا لااقل ايمان اين موجود تكنولوژيك شباهتي به ايمان ما نخواهد داشت. معلوم نيست اين پديده حيرت انگيز با مواريث ديني و معنوي چه راهي در پيش خواهد گرفت. اما مسلم است كه فرصت پرداختن به اين عوالم ندارد و چه بسا كه چنين ساحاتي با اين عنوان كه سودي ندارند و در زيست الكترونيكي تكنيكي مثمرثمر نيستند يكسره حذف و به حاشيه رانده شوند. از هم اكنون معلوم است كه اخلاق به معنايي كه بشر تاكنون شناخته و با آن سر و كار داشته در زندگي انسان الكترونيك آينده هيچ شاني نخواهد داشت و عواطف يكي پس از ديگري ناپديد خواهند شد. هنر هم اكنون مغلوب تبليغات است و تكاپوي ناچيز هنرمندانِ وفادار مانده به ساحت ايمان، از عهده تصرف در عقل و نفس تكنولوژيك برنمي آيد و اين وضع نشان مي دهد كه در آينده هنر نيز از دايره زندگي بشر به بيرون رانده مي­شود. اگر هم چنين نشود بدون هيچ شك و شبهه اي هنر و هنرمند در خدمت تام و تمام تقدير تكنولوژيك درآمده و از ساحت معنا خارج مي شوند. اين سرنوشت در انتظار شعر و ادبيات و ديگر قلمروهاي فرهنگ نيز هست و هر اندازه رسانه هاي الكترونيكي و ميكروالكترونيكي فراگير قدرت بيشتري پيدا كنند، فرهنگ به معنايي كه ما مي شناسيم يا محدودتر مي شود يا به تصرف تقدير تكنيك گردن نهاده و بسط و گسترش آن را به عنوان غايت خود مي پذيرد و به عبارت ديگر قلمرو خود را به تكنولوژي وامي گذارد.

 

به هرحال تمدن آينده يكسره تمدن صورت است و جز صورت، معنايي مطرح نخواهد بود تا بگوييم ميان فلان صورت و بهمان معنا ديالوگ يا چالش برقرار است. صورت به معناي گسترده و عام و شامل به جاي هرگونه معنا خواهد نشست و تمام وجوه باطني و معنوي انسان به صورت تقليل خواهند يافت و انسان نيز صورتي تكنيكي خواهد بود در كنار ديگر صور تكنولوژيك بي آنكه نگران هيچگونه تقديري باشد جز تامين حوائج خود. اينكه حكومت ها چگونه حكومت هايي خواهند بود، چندان پرسش دشواري نيست. هم اكنون حكومت ها كم و بيش به يكديگر شبيه اند و همه در راستاي توسعه تكنيك و رسوخ هر چه بيشتر تقدير تكنولوژيك تكاپو مي كنند، مسلماً آنگاه كه اين تقدير تمام انسانها را در يك تراز مستقر كند و اخلاق – يا بهتر بگوييم فقدان اخلاق- نهايي بر جهان سيطره پيدا كند، يا حكومت­هاي منطقه اي و قاره اي خواهيم داشت يا حكومتي واحد و جهاني كه انسان ميكروالكترونيك را بر اساس لياقت هاي ويژه تكنيكي درجه بندي كرده و حوائج او را بطور جمعي برطرف خواهند كرد. ممكن است گفته شود اينگونه احتمالات زياده از حد نوميدانه و حتي انتزاعي است. بنده چنين اعتراضي را مي پذيرم، اما احتمال نمي دهم كه صورت ديگري از حكومت تكنولوژيك متصور باشدحتي اگر كشورهاي جهان به همين صورت فعلي باقي بمانند و مرزها در قاره هاي مختلف فرو نريزد، باز هم جز اينكه متحمل حكومت هاي خودكامه تكنولوژيك باشند، فرجام ديگري نخواهند داشت. خودكامگي در ذات تكنولوژي نهفته است و گرنه منابع و درآمدهاي ملي اغلب كشورها هم اكنون براي تامين رفاه اجتماعي آنها كافي است. ولي از آنجا كه مي توان با تكيه بر مظاهر تكنيكي و در پناه قهر تكنيك نسبت به كم و كيف زندگي اغلب طبقات فرودست بي اعتنا ماند، بيشتر حكومت ها ترجيح مي دهند كه قدرت خود را با اختصاص دادن منابع ثروت به خود و وابستگان خود و هزينه كردن آنها در راه حفظ حكومت تا واپسين لحظات بحران، پيش ببرند و به جاي حل بحران­ها، بر امواج ناشي از آنها سوار باشند. مسلماً ميراث شوم حكومت هاي فعلي جهان در پناه سيطره تكنيك به آيندگان آنها يعني خودكامگان آينده خواهد رسيد كه هر عنواني داشته باشند ماهيتاً تفاوتي نخواهند داشت و جز اينكه به تقدير تكنولوژيك گردن بگذارند و در بسط و گسترش ِ خودكامگي تكنيكي بكوشند، راهي ندارند. ممكن است گفته شود تا رسيدن به چنين ورطه اي چند دهه يا شايد هم يك قرن باقي مانده است. بي شك چنين است، اما اين فرصت، فرصتي نيست كه در ضمن آن بتوان از تقدير تكنولوژيك سرپيچي كرد يا از آن انصراف داد. تمام كشورها، تمام حكومت ها و تمام مردم جهان ناگزير از ادامه دادن راهي هستند كه با انقلاب صنعتي شروع و با قرن بيستم در سراسر جهان فراگير شد. ما نيز در اين ميان استثنا نيستيم و سالهاست كه خواسته و ناخواسته در همين راه- كه براي همه غيرقابل بازگشت است- قدم نهاده يا بهتر بگويم از بيم عقب نيفتادن از قافله تمدن- با تقديرتكنولوژيك همراه شده ايم و همچنان با توابع تمدن تكنيكي كجدار و مريز رفتار مي كنيم. به عبارت ديگر سالهاست توقع داريم كه از مزاياي تمدن تكنيكي بهره مند باشيم و از مضار اين تمدن در امان. و شگفت آور اينكه عليرغم وقوف به غلبه مضار بر مزايا، هنوز به خود نيامده ايم تا اگر نمي توانيم خود را بيرون از دايره تقدير تكنولوژيك ارزيابي كنيم، لااقل همچون غرب كه در اين تقدير پيشرو و مقتداي ماست، اين راه ناگزير را با خودآگاهي ادامه بدهيم. به هرحال مشكل در كشورهاي اسلامي و متعلق به سنن ديني مضاعف است و تا مدت ها كشاكش سنت و تقدير سنتي و تكنيكي در اين كشورها ادامه خواهد داشت و ريزش مداوم سنت از يكسو و تعميق سوء اخلاق تكنيكي از سوي ديگر، بر بحران هاي گوناگون اينگونه كشورها خواهد افزود بي آنكه راه حلي يافت شود. البته در ساحت " معافيت از تفكر" به نظر خواهد رسيد كه رويكرد به سنن معنوي و ديني حتي در تقدير تكنولوژيك ميسر است. اما " تفكر آماده گر" نشان مي دهد كه چنين رويكردهايي همواره بر سطح مي لغزد و از حدود اخلاق فردي فراتر نمي رود، زيرا تكنيك عمق را به تصرف درآورده و " معيشت مدرن" بر تمام وجوه و شئون جوامع سنتي حاكم شده است. اگر روي آوردن به اقتصاد ديني في المثل به سادگي پوشش ديني(حجاب) بود، شايد ما در دهه هاي اينده سخن خود را در دهان تكنيك مي نهاديم(در جوهر آن رسوخ مي كرديم) اما هم اكنون اين تكنولوژي است كه در تمام عرصه ها سخن خود را در دهان ما مي گذارد و تتمه تعلق ما به دين و معنويت و آداب و سنن ديني و معنوي را به تصرف خود درآورده و ما را به پيش مي راند بي آنكه مجال توقف و تامل به ما بدهد. با ژرف نگريستن در اقتضائات تمدن تكنولوژيك درمي يابيم كه داناي آلمان در چه دهشت و حيرت شگرفي از مواجهه با تقدير تكنيك به سر مي برد كه مي فرمود: " تنها خدا، خدا، خدايي است كه مي تواند ما را نجات بدهد."

 

اي‌دل! بيا كه تا به پناه خدا رويم

زآنچ آستين كوته و دست دراز كرد

 


منبع: سوره مهر

پیوند:

میرشکاک.روشنفکری واقعی